هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
شاعر: لیلا مؤمنپور
نظرات شما عزیزان:
♥ ســـــرده ♥
♥ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ♥
♥ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺳﻔﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ ♥
♥ ﺑﭽﺴﺒﯽ ﺑﻬﺶ ﻭ ﺑﮕﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﯾﻢ ﮔﺮﻡ ﺷﯿﻢ ♥
♥ دستتو بکنی تو جیبش ♥
♥ ها کنی رو دستش ♥
♥ نگاش کنی ♥
♥ تو شهر قدم بزنی ♥
♥ بیخیال سرما ♥
♥ بیخیال مردم و نگاهشون ♥
♥ بیخیال تفکر غلطشون ♥
♥ به قول معروف : هوا دو نفرست ♥
موضوعات مرتبط: من از عشق لبریزم ، ،
برچسبها: